سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی تو چی م ی ش ه

 

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل، این سقوط ناگـزیر

آسمان بی هـدف، بادهای بی طرف

ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر

ای نظاره شگـرف ، ای
نگاه ناگهان
ای
همواره در نظر ، ای هنوز بی نظیر
مثـل شعر
ناگهان ، مثل گریه بی امان
مثل
لحظه هـای وحی ، اجتناب ناپذیر
ای
مسـافر غریب ، در دیار خویشتن
با
تو آشنا شدم، با تو در همین مسیـر
از کویر سوت و کور، تا مرا صـدا زدی

دیدمت
ولی چه دور ، دیدمت ولی چه دیر
این
تویی در آنطرف ، پشت میله ها رها
این منم در اینطرف،پشت میله ها اسیـر

دست خسته مـرا،مثـل کودکی بگیر

با خودت
مرا ببر ، خسته ام از این کویـر


ارسال شده در توسط مهربان

 

کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم 

پشت کدوم سد سکوت پر می کشی چکاوکم

چرا به من شک میکنی

من که منم برای تو

لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو

دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو

پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو

گریه نمیکنم نرو آه نمیکشم بشین

حرف نمیزنم بمون بغض نمیکنم ببین

 نوازشم کن و ببین عشق میریزه از صدام

صدام کن و ببین که باز غنچه میدن ترانه هام

اگر چه من به چشم تو کمم، قدیمیم، گمم 

آتشفشان عشقمو دریای پر تلاطمم


ارسال شده در توسط مهربان

شعری که جوشید ازدلم ،اینبار باشد مال تو.

 احساس شیرین دلی ، تبدار باشد مال تو.

 از من بریدی بی سبب، من هم گذشتم از دلم .

پاینده باشی سهم این ، ایثار باشد مال تو.

باشد برو بی اعتنا ، تنها رهایم کن ولی ،

قلبی که مانده پشت این ، دیوار باشد مال تو.

چیزی ندارم من دگر، جز یک رمق جان در بدن .

 حتی همین این یک رمق، صدبار باشد مال تو.

 جز شعر چیز دیگری ، در چنته ام پیدا نشد.

 قابل ندارد این غزل ، بردار باشد مال تو.


ارسال شده در توسط مهربان

غروب را دوست دارم در اوج دلخوشی

غروب را دوست دارم در برگریز پاییز

غروب را دوست دارم در زمانی که دل طلوع می کند

غروب را دوست دارم در زمانی که شاهد غروب هیچ دلی نباشم

غروب را دوست دارم در آنجایی که دلم شاداست

در آن سرزمینی که شاید سرزمین روپاهایم باشد

و خلاصه اینکه غروب زیباست

در طلوع عشقی پاک


ارسال شده در توسط مهربان

بیا با من مدارا کن که من مجنونم و مستم
اگر از عاشقی پرسی بدان دلتنگ آن هستم
بیا با من مدارا کن که من غمگین و دل‌خستم
اگر از درد من پرسی بدان لب را فرو بستم ...
بیا از غم شکایت کن که من همدرد تو هستم
اگر از همدلی پرسی بدان نازک‌دلی خستم ...



ارسال شده در توسط مهربان

 

وقتی اشک توی چشام بودو بازم می خندیدم 

                       وقتی نازدوتاچشمات روبه جون  میخریدم

                     وقتی دست روزگارچشمهات روازچشام گرفت

                        حسرت وغریبی روبرای هردومون  نوشت

                         وقتی روی اسم ما غبار خاطره  نشست

                      وقتی که طناب عشق من وتوازهم گسست

                       توچشام چیزی نبود،جزاینکه بهت بگم بمون


ارسال شده در توسط مهربان

کد آهنگ جدید

پخش موزیک آنلاین