غریب است و بیمار و تنها ، دلم
کجایی که جا مانده اینجا ، دلم
ز جور تو نشکسته و بشکند
از این عشق فولادی اما دلم
من امشب صدا می زنم ناله را
مبادا غریبی کند با دلم
به حدی خبر دارم از درد هجر
که می سوزد از داغ فردا دلم
شب ممتد و رنج دنباله دار