با عبورت تاابدبارانی ام
بنگراینک درمن این ویرانی ام
کاش می دیدی دراین پس کوچه ها
پرسه های بی سروسامانیم
تشنه ی یک لحظه دیدارم بگو
پس توکی بااین عطش می خوانی ام؟
بشکن این قفل سکوت سردرا
درپس هر واژه ات زندانیم
کاش مهمان نگاهت می شدم
سرخوش ازاین خلوت پنهانیم